انسان طبیعت و معماری
پایداری نگرشی است که از تغییر نگاه انسان به جهان متولد شده است. و این تغییر نگاه چیزی نیست جز هماهنگی منطقی با طبیعت. در واقع معماری پایدار، شامل ترکیبی از ارزشهای مهم و سازنده میباشد که در نهایت محصولی هماهنگ با محیط ارائه میدهد. ارزشهایی چون زیباییشناسی، جامعه، سیاست، محیط، اخلاق و … همگی در کنار هم و با بهرهگیری از دانشها و تجربیات سازنده، به ارائه محصولی بادوام، متعادل، هماهنگ با محیط و پایدار میپردازد. ساختمانی که بر اساس اصول معماری پایدار ساخته میشود انعطاف پذیر و تا حدودی سیال است.
شناخت پایداری به عنوان نگرشی اخلاقی، به منظور تعبیر و شناخت صحیح از معماری مبتنی بر این نگرش، حایز اهمیت فراوان است. از آن جا که معماری به تعریف رابطه میان «انسان» و «محیط» میپردازد، برای پایدار بودن میبایست از جایگاه ارزشی – اخلاقی مبتنی بر تفکر پایداری تبیین شود. شرط اساسی در نیل به پایداری محیطی برقراری تعادل پویا میان نظامهای متفاوت محیط است، یعنی تعادل میان نظامهای بوم شناختی، نظامهای اجتماعی – فرهنگی و نظامهای اقتصادی. بنابراین «معماری پایدار» نیز به عنوان رویکرد ایجاد محیط پایدار بر «معماری حساس به محیط» مبتنی است. تعابیر و تعاریف متفاوتی از «حساسیت محیطی» ارائه گردیده است. تعدد این تعاریف نشان از عدم وفاق بر مفهومی واحد از پایداری دارد که میتواند به دلایل متفاوت سیاسی، اقتصادی و زیست محیطی باشد. امروزه اصطلاح معماری پایدار برای گسترة وسیعی از رویکردهای حساس به محیط بکار میرود: از معماری سنتی که به عنوان نوعی از معماری با گرایش به سمت پایداری بوم شناختی و اجتماعی شناخته میشود، تا برخی دیگر که «با ایجاد آشتی و تعامل میان فنآوری و زیست بوم کوشیدهاند ویژگیهای مفید هر دو را به کار گیرند. اگر چه هر یک از این رویکردها را افرادی متفاوت مطرح کردهاند، در کل، همه آنها در مورد یک موضع باهم توافق دارند، این که ساخت محیط مصنوع باید با در نظر گرفتن منابع طبیعی موجود و حفظ آنها برای آیندگان انجام پذیرد.
– «خلق محیط انسان ساخت و مدیریت متعهدانة آن بر مبنای اصول بوم سازگاری و بازدهی منابع. این اصول عبارتند از: کمینه کردن مصرف منابع تجدید ناپذیر، ارتقاء و بهبود شرایط محیط طبیعی و کمیته آسیبهای بوم شناختی بر محیط»
– بر اساس طرح “OECD” بناهای پایدار، بناهایی تلقی میشوند که «کمترین تأثیرات مخرب را بر محیطهای ساخته شده (مصنوع) و طبیعی مجاور و بلافصل خود و نیز ناحیة اطرافشان و همچنین زمینة کلی خود داشته باشند. ساختمانهای پایدار به تمام چرخه حیات ساختمان، محیط با کیفیت، کارکرد مطلوب و آینده توجه میکند.»
– «طراحی پایدار و همگن، طراحیای تلقی میشود که در آن هر جزیی به عنوان بخشی از کل بزرگتر به خوبی مورد توجه قرار گیرد.»
– «معماری پایدار دربردارنده آمیزهای از ارزشهای زیبایی شناختی، محیطی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی است.»
– «طراحی پایدار به مفهومی درونی و اساسی از مکان منتج خواهد شد. فرآیندی که به احیا شدن بیش از تحلیل بردن میانجامد و در واقع علم و هنر برقراری ارتباطی مناسب بین محیط انسانی و جهان طبیعت است.»
با توجه به این تعاریف و بسیاری موارد مشابه میتوان به طور خلاصه معماری پایدار را معماری دانست که: نسبت به ویژگیها و شرایط محیطی و مکانی خود پاسخگو و کنشمند است و از قابلیتهای بستر بومشناختی برخوردار خواهد بود، یعنی کمترین صدمات را بر محیط زیست دارد. علاوه بر این نسبت به تغییرات، شرایط و نیازها، انطباق پذیر و در نتیجه تداوم پذیر است و به واسطه برخورداری از ویژگیهای مکانی، متمایز و قابل تفکیک است.
تأمل بیشتری در موضوع، حاکی از آن است که مفهوم پایداری در عرفهای قدیمی و فرهنگهای کهن بشر هم ریشه داشته و در زندگی سنتی، در قالب تکریم و حرمتگذاری به طبیعت و منابع طبیعی جلوهگر شده است. از این رو میتوان فعالیتهای دهههای آخر قرن بیستم را به مثابه تلاشی برای احیا شدن این مفاهیم کهن دانست؛ تلاشی که در قالبی جامعتر، علمیتر و کاربردیتر انجام میگردد
پایداری در لغت:
فعل Sustain از ریشة لاتین Sustinere و از دو جزء Sus (به معنای از پایین به بالا) و Tinere (به معنای نگه داشتن، حفظ کردن) تشکیل شده و از سال 1290 میلادی در زبان انگلیسی به کار گرفته شده است. این فعل با مفاهیمی از قبیل «حمایت، پشتیبانی و تداوم» آمیخته است و صفت Sustainable در توصیف «شرایط، حالت و یا چیزی» به کار میرود که مورد پشتیبانی قرار گرفته یا به واسطه کمک یا تأمین معاش، همچنان تداوم یافته است.
دهخدا پایداری را به معنای بادوام و ماندنی آورده است. در فرهنگ سخن و فرهنگ فارسی معین نیز پایدای به مفهوم پایدار بودن و مقاومت، از مصدر «پایش» به معنای پایداری کردن و از خود استقامت نشان دادن آمده است. برای صفت پایداری نیز این معانی بیان شده است: دارای ثبات، همیشگی و مقاومت کنند.
بنابراین واژة پایداری که به عنوان معادل Sustainability انتخاب شده است فاقد معنای امروزی آن است و بر حفظ و ثبات تکیه دارد. معنای واژة پایداری که در این بحث نیز مدنظر است عبارت است از: «آنچه که میتواند در آینده تداوم یابد».
در تعریفی که از توسعه پایدار در گردهمآیی UN در براتنلند در 1987 به دست آمد، توسعه پایدار نوعی توسعه شناخته شد که در مقیاسی به نیازهای بشر کنونی پاسخ گوید که امکاناتی که میتواند به نیازهای آیندگان پاسخ گوید را نابود نسازد و طراحی پایدار، نوعی دخل و تصرف در محیط است که تلاش میکند تا راهحلهایی را ابداع نماید که با اهداف محیطی، اجتماعی و اقتصادی، در یک نگاه کلنگر و درهم آمیخته به تعادلی دست یافته باشد که بتواند کیفیت برتری برای زندگی نسل کنونی و میراث مناسبی را جهت آیندگان فراهم سازد.
اهداف سهگانه معماری پایدار:
بتل مککارتی در ارتباط با اهداف سهگانه گفته شده در معماری پایدار (محیطی، اجتماعی، اقتصادی) به نکات زیر اشاره میکند:
1- اهداف محیطی: ایجاد کیفیت محیطی برتر، قابلیت کاربرد مجدد، حذف زباله و بازمانده، مصرف مصالح کم دگرگون شونده، بازیافت مصالح، بازیافت آب از فاضلاب، حذف انتشار آلایندهها.
2- اهداف اقتصادی: ایجاد ارزشهای برتر، تقلیل هزینههای جاری، تقلیل مصرف انرژی، ارائه راهحلهای بدون نقص روشهای با سهولت تولید، راهحلهای آیندهنگر.
3- اهداف اجتماعی: امنیت قابل انطباق به خدمت گرفتن کیفیت، حذف فقر انرژیک، ایجاد عایق صوتی، برنامههای منعطف، زندگی توأم با سلامت، مراقبتهای خانگی، آموزش دائمی، تحویل در خانه، قابلیت انطباق.درواقع اهداف طراحی پایدار محیطی را میتوان به ترتیب ذیل خلاصه کرد:
1- به حداکثر رساندن آسایش انسان به واسطه انجام: جذب نوروز، منظر دلپذیر، کیفیت مناسب هوا، عایق صوتی مناسب، کنترل مناسب دما، کنترل دلخواه رطوبت، مراقبتهای مؤثر کیفیتی و پیشبینیهای لازم ایمنی، کنترل مناسب انسانی.
2- برنامهریزی کارآمد جهت: سیلان و تحرک مناسب مصرفکنندگان در فضا، ایجاد امنیت قابل تحقق، سهولت در انطباق و تغییرپذیری، قابلیت پاسخگویی در برابر خواسته مصرفکنندگان، درهمآمیختگی سازه ساختمان با تأسیسات.
3- طراحی برای تغییر، توسط: طراحی ساده و مدولار، که خود را بتواند با توسعه و افزایش نیازمندیها وفق دهد، ایجاد سهولت جهت تغییر نقشه و کارکردها در درون بنا.
4- به حدقل رساندن هزینههای جاری برای انرژی: با استفاده از حداکثر انرژیهای مجانی، مانند نور روز، گرمای خورشید، باد، کنترل تغییرات دما، با عایقکاری حرارتی مناسب، روشهای مؤثر و مناسب کنترل و نظامهای کارآمد ساختمانی و بهکارگیری گیاهان.
5- به حداکثر رساندن فضاهای قابل استفاده، توسط: تقلیل مساحت باغچهها در داخل ساختمان، حداقل نمودن فضای کانالکشیهای هوا، حداکثر نمودن درهمآمیختگی عناصر سازهای و تأسیساتی، برطرف نمودن ضرورت سقف کاذب در ساختمان.
6- به حداقل رساندن هزینه احداث ساختمان توسط: تقلیل فضاهای تأسیساتی و موتورخانه، تقلیل پیچیدگی در فضا و عناصر خدماتی، هماهنگسازی سازه و عناصر خدماتی، استفاده از سازه کارآمد.
7- تقلیل هزینه نگهداری ساختمان توسط: استفاده از مصالح بادوام، تجهیزات با عمر زیاد، سیستمهای کنترلی محیطی ساده و قابل اطمینان، دسترسی مناسب برای نگهداری و تعمیرات.
8- حفاظت و بهبود بخشیدن ارزشهای طبیعی، به واسطه: درهمآمیختگی با طبیعت وحشی و حیوانات، توجه به شرایط سبز و آبی، جمعآوری آب باران و بازیافت آب شیرین، بازیافت مؤثر از فاضلاب و بهکارگیری آن.
شاخصهای کلی در اهداف پایداری محیطی:
– حداقل مصرف انرژیهای فسیلی، در تولید مصالح، حمل و نقل، ساخت و ساز و حداقل استفاده در دوره بهکارگیری ساختمان.
– بهترین استفاده از مصالح قابل بازیافت و قابل بازسازی.
– اجتناب از مصرف کلیه مواد شیمیایی که در ساخت و استفاده به لایه اوزن صدمه میرساند.
– جایگزینی مصالحی که به تدریج فرسوده میشوند و در محیط آلودگی ایجاد میکنند.
– طراحی برای حداکثر استفاده از نور روز حتی در مکانهایی که معمولاً محدودیت دارند.
– بهکارگیری امکانات، برای تهویه طبیعی، در چارچوب یک برنامه کلی تنظیم شرایط محیطی، که انرژی را به حداقل رسانده و آسایش را به حداکثر سوق دهد.
– بهترین استفاده از شیوههای انفعالی انرژی خورشیدی برای دریافت گرما و سرما، در اغلب اوقات.
– اطمینان از روشهای کنترل ساده و غیرپیچیده در ساختمان
– یافتن شیوهها و موقعیتهیی در بستر طرح که بتوان در آن انرژی الکتریکی بهدست آورد.
– شناسایی استعددهایی که بتوان از حرارت زمین بهرهمند شد.
– حداقلسازی مصرف آب، تصفیه فاضلاب و بهکارگیری مجدد آن.
– حداقلسازی از دستدادن آب باران با تقلیل محوطهسازی با مصالح سخت و روشهای جمعآوری مناسب آب.
– ایجاد محیط مطبوع خارجی توسط بهکارگیری سایبان برای مناسبسازی تابش تابستانی و افزایش رطوبت نسبی در صورت لزوم.
– و بالاخره اطمینان از اینکه تمام موارد فوق در بالاترین سطح فنی حرفهای با زیبایی فوقالعادهای درهم میآمیزد.
برای ارزیابی موفقیت میزان پایداری، معیارهایی چون (BREEAM) به وجود آمده است که تقاضا برای معماری سبز رادر بازار مصرف ساختمان تشویق نماید. ارزیابی براساس سه ویژگی پایه صورت میگیرد:
الف) ارزیابی بنیادین، که به درجه محیطی بودن ساختمان توجه دارد و به هر ساختمانی در هر شرایط از این زاویه مینگرد.
ب) طرح و تدارکات در ساختمان
ج) مدیریت و اجرای ساختمان
این ارزیابیها، توجه به معیارهای فوق و به حداقل رساندن واکنشهای نامطلوب در محیط اطراف طرح و محیط کره زمین توجه داشته، درحالی که بهترین شرایط آسایش را در داخل ساختمان ایجاد کرده باشد. BREEAM بهعنوان معتبرترین نظام بررسی و مجموعه ضوابط جهت ارزشگذاری در ایجاد ساختمانهای پایدار در جهان تلقی گردیده که واحد چهار مرحله: قابل قبول؛ خوب؛ خیلی خوب و عالی در امتیازگذاری میباشد و معیارهای آن در زمینه بهکارگیری انرژی، زمین، آب، طبیعت، مصالح، حمل و نقل، آلودگی، سلامت روح و جسم و مدیریت میباشد.
در واقع مقوله معماری پایدار امری فراگیر بوده، مانند گرایشهای قبلی به سبک معماری منجر نمیشود و با وجودی که دغدغه اصلی آن مربوط به مسئله محیط زیست میباشد. از تمامی گرایشهای پیشین که به مسئله تقلیل استفاده از مصالح و انرژی توجه کردهاند بهره میگیرد. گرایشهایی مانند؛ معماری فنآور، معماری سبز، معماری هوشمند و همچنین طراحی محیطی، معماری رفتارگرا، معماری اقتصادی محور و … این درحالی است که به واسطه خاستگاههای گفته شده خود را از معماریهای پیشین که کارکرد یا ایجاد فرم محض را دنبال مینمودند متمایز میسازد. میتوان گفت، طراحی پایدار نوعی از معماری است که از حداکثر استعدادهای محیطی برای آسایش مصرفکنندگان سود میجوید و ابزارها و راهکارهای هوشمندانهای را در این راه بهکار میگیرد. این نوع معماری نه به صورت احداث یک ساختمان در یک بستر، آنچه که تاکنون صورت گرفته، بلکه حتیالامکان و متناسب با مقیاس و مقر طرح با بستر وحدت یافته به جزء لاینفکی از آن تبدیل میشود.
معماری پایدار، در حلقه شهر به تناسب مقیاس و کارکرد، همچنین جزء لاینفکی از حلقههای وسیعتر و پیاپی شهری نیز میباشد. در این معماری، مصالح و عناصر ساختمانی قابل بازیافت و فضا قابل سازماندهی مکرر میباشند و بدین ترتیب با انعطافپذیری در برابر خواستهای روبه تحول مصرفکنندگان از تخریب بنا جلوگیری میشود. در طراحی پایدار با مصرف حداقل منابع، حداکثر کارآمدی و فضا در اختیار مصرفکننده قرار میگیرد و نوعی معماری است که با توجه به شرایط اقتصادی و فنآوری قابل اجرا بوده و اصول مهندسی کاملی در آن بهکار گرفته شده و مسئله شیوه ساخت و نگهداری آسان در آن منظور شده است. درواقع اقبال به این نوع معماری به واسطه نوع نگرش فراگیر آن است که عوامل مؤثر در کار را به ترتیب غیرمتعصبانه و براساس بهرهوری و مؤثر بودن آن ارزیابی میکند و همواره به راهحل نسبی برتر به جای امر آرمانی مینگرد و به تکامل تدریجی بها میدهد تا حصول به محصول قطعی و نهایی. این معماری ایجاد مأمن برای «انسان تاریخی» را مورد مداقه قرار میدهدو تمامی تجربیات گذشته و آینده میتواند در آن، درهم آمیخته شود.
پایداری اجتماعی- فرهنگی:
اگرچه با بالا گرفتن دغدغههای محیطی، مقوله پایداری شیوههای نوینی از دستیابی به محیطهای انسانساز را پیش رو قرار میدهد، اما به تدریج با پررنگتر شدن مؤلفههای فرهنگی- اجتماعی در فرایند طراحی، محصولات درهم تنیده و پیچیدهتری فراهم میآید. پایداری علیرغم شعار مبناییاش که فراگیر است و مسئله حفظ زمین را قرار میدهد، برای دستیابی به راهکارهای واقعبینانه و قابل اجرا از یک سو و حمایت از گوناگونی که در نفس طبیعت موجود است از سوی دیگر، رویکردهای محلی را توصیه میکند و درواقع شعار «جهانی فکر کنید، اما منطقهای عمل نمایید» را مورد توجه قرار میدهد. احکام کلی را از آن اخذ مینماید. این مسئله به ویژه برای جوامعی چون ما زمانی درک میشود که طراحان و صاحبنظران حرفهای، علیرغم بازار و با دیدگاههای سیاسی بینالمللی که به دنبال سیطره فرهنگی- اجتماعی غرب هستند، به راهکارهای خلاقه که متکی بر دیدگاهها و سازوکارهای محلی است در مقایسه با پیروی همهجانبه از سبک بینالمللی برتری قائل میشوند گذشته از ویژگیهای محیطی در هر منطقه، راهکارهای متکی بر تجربیات ممتد محلی به نوعی هویت منجر میشود، روند شکلیابی این محصولات از پرداختن به مفاهیم درونی آغاز گردیده سپس قالب شکلی یافته و در انتها در ساختارهای مادی تجسد مییابد، درحالی که شناخت و ابزارهای روزآمد در مقیاس جهانی که قابلیت تحقق در مقیاس محلی را دارند، میتوانند به مثابه ابزار تکمیلی در این ترکیب وارد شوند.
توسعه شهری پایدار:
یکی از ارکان اساسی توسعه پایدار، اسکان پایدار اعلام شده است. یکی از عوامل اصلی اسکان پایدار همان توسعه شهری پایدار میباشد که برای رسیدن به آن راه طولانی درپیش است.
مفهوم توسعه پایدار:
مطابق با تأکید و تعریف کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه به نام «آینده مشترک ماه یعنی کمیسیون برانتلند در سال 1987، عمل امروز ما در توالی نسلهای آینده برای تأمین نیازهایشان اثر جدی دارد. یعنی توسعه پایدار نوعی از توسعه است که رفع نیاز امروز را بدون کاهش توانایی آیندگان برای تأمین نیازهایشان درنظر بگیرد.
درواقع توسعه و مدیریت پایدار آنچنان توسعهای است که ایجاد، حفظ و افزایش کیفیت زندگی کلیه افراد بشر در تمام زمانها را آشکارا درنظر داشته باشد. لازمه این کار و لازمه عملی داشتن آن در ابتدا گسترش تحقیقات مفصل و چندجانبه و عمیق میباشد.
تعریف سازمان ملل متحد در سال 1991 از توسعه پایدار چنین است: «سیاست توسعهای پایدار چنان سیاستی است که در نتیجه اعمال آن منافع مثبت حاصل از مصرف منابع طبیعی بتواند برای زمانهای قابل پیشبینی در آینده ادامه و دوام داشته باشد.»
مشکل موجود در رابطه با این تعریف، موضوع سنجش منافع حاصل از مصرف منابع طبیعی است و این مشکل به دلیل ابهام در نحوه ارزشگذاری و محاسبه این منافع میباشد.
«گوتلند و همکاران (1991) توسعه پایدار را به صورت رابطه بین تغییرات نسبتاً سریع در سامانههای اقتصادی بشر و تغییرات اندک در سامانههای اکولوژیکی مورد توجه قرار دادهاند. سامانههای اکولوژیکی آنهایی هستند که امکان استمرار زندگی بشر را بهطور نامحدود تضمین میکنند و درعین حال، تحت حمایت آنها به کیفیت اکوسیستم و محیط زیست نیز لطمهای وارد نمیشود.»
به نظر مایکل رادکلیفت اصطلاح توسعه پایدار به معنی آن است که درسهایی در باب اکولوژی میتواند و باید در روندهای اقتصادی بهکار گرفته شود که شامل ایدههای استراتژی حفاظت محیط جهانی و ایجاد محیطی منطقی است که در آن ادعای توسعه به منظور پیشبرد کیفیت همه جنبههای حیات مورد چالش و آزمایش قرار میگیرد. توسعه پایدار مستلزم دیدگاهی گسترده از اقتصاد و اکولوژی به گونهای است که مورد قبول بیشتر حقوقدانها با هر روش ویژهای باشد، دیدگاهی که میتواند با پیمان سیاسی برای اطمینان از اینکه آن توسعه «پایدار» است یا خیر، همراه باشد..
اصول و ارکان توسعه پایدار:
- نقش محوری انسان و نیازهای او
- حفظ محیط زیست بهعنوان جزء لاینفک فرآیند توسعه برای نسلهای امروز و آینده
- ریشهکن کردن فقر و کاهش تفاوتهای طبقاتی
- درنظرگرفتن شرایط خاص برخی کشورهای درحال توسعه که از نظر زیستمحیطی آسیبپذیرند و از حداقل توسعه برخوردارند.
- مسئولیت مشترک و همکاری کلیه دولتها و ملتها
- سیاستهای جمعیتی مناسب و تغییر الگوهای تولید و مصرف غیرپایدار.
- انتقال تکنولوژی، ارتقاء دانش علمی جهان از طریق مبادلات و همکاریهای بینالمللی
- مشارکت کلیه مردم و تلاش دولتها برای ترویج و ارتقاء آگاهی عمومی
- وضع قوانین مؤثر زیستمحیطی براساس معیارهایی که برای شرایط خاص هر کشور از نظر درجه توسعه مناسب است.
- وضع قوانین ملی در زمینه مسئولیت و جبران خسارات قربانیان آلودگی و سایر صدمات وارده بر محیط زیست
- ارزیابی تأثیرات زیستمحیطی در مورد کلیه فعالیتهایی که اثرات مخرب جدی بر محیط زیست داشته باشند.
- در مورد فعالیتهایی که آثار سوء فرامرزی دارند باید همکاری دولتها در زمینه مبادله اطلاعات و اقدامات لازم صورت گیرد.
- نقش زنان در مدیریت و توسعه محیط زیست حیاتی است و مشارکت کامل آنها ضرورت شدید دارد.
- بسیج نیروهای بومی و جلب مشارکت آنها و حمایت از هویت و فرهنگ ایشان